Sunday, December 30, 2007

کشتی در گردش افکار



...خدای من
من... همچو کشتی اقیانوس بی پایانی می مانم
که در آرامش امواج سکوت
و درآن چرخش گردون زمان
،و در تلاطم طوفانی برخاسته از اشک چشمان دلسوخته ی یک بی نام و نشان
بی ناخدا، غرق خواهم شد
ولی بی خبر از یک چیزم
...جرم من اینست


همچو عشقی که هیچگاه به گِل نمی شیند
غرق شدن را دوست می دارم
پس به گرداب طبیعت گویم
،مثل افکار پریشان یه دوست
..:::بچرخ تا بچرخیم:::..