واژه ها... نوایم را لبیک گفتند
و به یاریم آمدند تا در شب تاریک،... سکوت را فریاد کنم
واژه ها... به کلامم شور شیدایــــــی و به نگاهم رنگ امیـــــد
بخشـــیدند
،حـــــال که دست به سوی فانوسی دراز می کنم تا کورسوی امیـــــد را ...ره گشای باشد
واژه ها...عــــشق را سرابی می دانند ... و ندای می دهند ... راهی ست بی پایان
در این روزگار غریب
و به یاریم آمدند تا در شب تاریک،... سکوت را فریاد کنم
واژه ها... به کلامم شور شیدایــــــی و به نگاهم رنگ امیـــــد
بخشـــیدند
،حـــــال که دست به سوی فانوسی دراز می کنم تا کورسوی امیـــــد را ...ره گشای باشد
واژه ها...عــــشق را سرابی می دانند ... و ندای می دهند ... راهی ست بی پایان
در این روزگار غریب
...واژه ها
پچ پچ کنان فریاد می زنند...نیست دیگر کسی که شمع انتظـــار در دست گیرد تا شاید کشتی به گل نشسته ات را فانوس باشد
پچ پچ کنان فریاد می زنند...نیست دیگر کسی که شمع انتظـــار در دست گیرد تا شاید کشتی به گل نشسته ات را فانوس باشد
...واژه ها
رهایم کنید
دیگر صدایی را نمیشنوم ... پس هیچ دیگر نگویید
و... سکوت اختیار کنید
خود خدایی دارم که نوایش نور عشقی ست
که کشتی به گل نشسته ام را فانوس خواهد بود
...واژه ها
.بدرود
«نوای ایمان»