Tuesday, July 17, 2007

شب آرزوها


چه زود میگذره...
یکسال گذشت.عجب شبی بود خیلی دلم تنگ شده برای اون لحظه های شیرین؛ اون موقع که تنها با تو بودم. تنهای تنها من بودم با تو . هرچه دلم
می خواست می گفتم از درد ها و از خوشی هام ، از ارزوهام .
در اون حال و هوا بود که معنای زندگی و راحتی را می فهمیدم و با
تمام وجود تو و با تو بودن را حس می کردم .
امسال هم می خوام در این شب با او بمانم و سفره دلم رو باز کنم . بابت تمام گناهام عذرخواهی کنم و پیش درگاهش طلب بخشش.
راستی نگفتم داستان چیه . این شب جمعه یه شب دیگه است از اون شباست. اولین شب جمعه ماه رجب . شب آرزوها شبی که مدتهاست در انتظارش لحظه ها رو می شمارم .


این شب جمعه - لیله الرغائب یا همان شب آرزوها بقول خودمان - برای
من که خیلی وقته رفرش نکرده ام ، یه رفرش اساسیه و خونه تکونی ای که خیلی وقت قبل باید انجام می شد و نشده .شب زیبائی که از مثل اون مدتها بی نصیب بودم و دعوتی که مدتها بود لبیکش نگفته بودم.
عهد کردم که در این شب از خدا فقط سه چیز بخوام :
اول ...تعجیل در امر فرج آقامون امام زمان
...دوم

...و سوم


معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید


...و می دانم که صدایم را می شنود و باز می دانم و امید دارم که اجابت خواسته ام زودتر از آنی خواهد شد که در دایره تنگ تصورم گنجد.

...شب آرزوها... منتظرت هستم که بیایی

No comments: