Saturday, May 26, 2007

آینه ی بی غبار


چه زود میگذره... .بعد از یه سال دوباره سر و کلش پیدا شد.ولی نمی دونست .خوشحال باشه ...یاناراحت.رفتو تووی اون آینه قدیمی مثل هرسال یه نگاهی به خودش انداخت ...انگاری

چندان فرقی نکرده بود . نه ...انگاری یادش رفته بود گرد و غبار ِ روی آینه رو از پارسال پاک کنه دستی بهش زد و دوباره خودشو نگاه کرد ولی باز متوجه تغییر چندانی نشد انگاری غبار روبی ِ آینه چاره ساز نبود...تا اینکه فهمید این نگاهشه که مدتها کهنه و قدیمی شده نگاهشه که هر سال گرد غباری رو به خودش میگرفته ...یاد سهراب افتاد که میگفت چشم ها را باید شست

تاملی کرد و دست به کار شد

بعد رو به آینه کرد و گفت

تولدت مبارک


2 comments:

Seyed Iman Ziaee said...

در میان فریاد های بی صدا که تولد دوبارتو تبریک میگن ،نوای ایمان هم تولدتو تبریک میگه امیدوارم صداشو بشنوی
...گوش کن

sara said...

iman dooste azizam tavalodet mobarak omidvaram range ghashange dobare motevaled shodan tooye cheshat bishtar az pish joon begire
heif ke nistam ta khodam rangesho bebinam vali baram tosifesh kon ta manam ye boomi besazam o har rooz negash konam shayad cheshaye manam oon rangi beshe.oon vaght dige shayad chizayee ke baram moheman be khatere gereftarihaye roozegar
yadam nare!!!!!!!!!!!!!!